بررسی انفجار دیگ بخار
مجله تاسیسات شماره 140 – جیمز باند مامور 007
اسم من بانده: جیمز باند! این جمله ای است كه از زبان تمام جیمز باندهای سینما یعنی شون كانری، جرج لازنبی، راجرز مور، تیموتی دالتون، پیرس برازنن و بالاخره دانیل كریگ شنیده اید.
اما چیزی كه شاید باور نكنید این است كه من جیمز باند واقعی هستم! موضوع از این قرار است كه مرحوم پدرم “راجر باند ” كه از علاقه مندان دو آتیشه داستان های جیمز باند نوشته یان فلمینگ بود، نام مرا كه همزمان با اكران اولین فیلم جیمز باند یعنی “دكتر نو” به دنیا آمدم “جیمز “گذاشت تا همیشه یك جیمز باند در خانه داشته باشد!
واین باعث شد كه در تمام دوران زندگی مردم همیشه بی دلیل به من احترام بگذارند!
قصد ندارم در اینجا با ذكر بیوگرافی ام وقت شما را بگیرم، فقط همینقدر بگویم كه پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی در رشته تاسیسات حرارتی با گرایش سیستم های بخار در یك شركت پیمانكار تاسیسات مشغول به كار شدم وبه لحاظ تبحر وشهرتی كه در این كار به دست آوردم بعنوان كارشناس تاسیسات به استخدام یك شركت بیمه در آمدم.
اتفاقا رئیس این شركت هم یكی از علاقه مندان فیلم های جیمز باند بود وبه همین دلیل به همان كد جیمز باند یعنی007 را داد! حالا چند سال است كه با عنوان مامور 007 كارم كشف علت خرابیهای ناشی از سیستم های تاسیساتی ساختمانهایی است كه خود را نزد این شركت بیمه كرده اند.
بررسی انفجار دیگ بخار
طی این سال ها موارد متعددی از انفجارات دیگ های بخار را بررسی كرده ام كه بسیاری از آنها نتیجه سهل انگاری اپراتورهای سیستم بخار و برخی نیز عمدی و از سوی تبهكاران به منظور تسویه حساب با رقبا یا گرفتن پول بیمه بوده و به همین دلیل بارها جانم مورد تهدید قرار گرفته است.
فكر كنم شما هم به این نتیجه رسیده باشید كه زندگی حرفه ای من خیلی پر ماجرا و مهیج است و شاید بخواهید درباره آن بیشتر بدانید؛
پس ناامیدتان نمی كنم! از این شماره ماجراهای حرفه ای من را با همان عناوین سری فیلم های جیمز باند در این مجله مطالعه خواهید كرد كه امیدوارم به نكات پندآموز آن توجه كنید.
ساعت 4 صبح روز نهم دسامبر سال 2000 از یك كارخانه تولید كننده مواد غذایی به شركت بیمه ما اطلاع دادند كه انفجار مرگباری در كارخانه رخ داده كه چندین نفر كشته و مجروح داشته؛ رئیس شركت هم من را مامور رسیدگی فوری به این موضوع كرد.
وقتی نام كارخانه را شنیدم به نظرم خیلی آشنا آمد؛ بله! تاسیسات بخار این كارخانه را زمانی كه در شركت پیمانكار تاسیسات بخار كار می كردم خودم طراحی كرده بودم و یادم می آید به خاطر رفتار غیر منطقی صاحب كارخانه كه یك دكتر علوم تغذیه بود خیلی عذاب كشیدم.
این آقای دكتر كه خود یكی از سران مافیای نیوجرسی و به شدت خسیس بود با بسیاری از اجزاء ضروری چنین تاسیساتی مخالفت می كرد و سعی داشت به هر شكل ممكن سیستم بخار كارخانه را ارزان تر تمام كند. هر پیشنهاد خیرخواهانه ای با جواب منفی او روبرو می شد و به همین دلیل بین ما به دكتر no معروف شده بود!
محل کارخانه
یك ساعت بعد به محل كارخانه در فاصله 30 كیلومتری بیرون شهر رسیدم؛ منظره هولناكی بود. كارخانه تقریبا به طور كامل ویران شده بود، منظره ای شبیه ویرانی های جنگ جهانی دوم.
در سمت دیگر محوطه، ساختمان اداری كارخانه قرار داشت كه دفتر دكتر NO در ان واقع شده بود. وقتی وارد دفتر شدم منشی دكتر كه با 60 سال سن هیچ شباهتی به زیبارویان فیلم های جیمز باند نداشت من را به اتاق او راهنمایی كرد.
دكتر نو در حالی كه از شدت هیجان نزدیك بود بچه گربه سفید رنگی را كه در دست داشت خفه كند من را شناخت و سخت شگفت زده شد:
-آقای باند! شما اینجا چی كار می كنید ؟ قرار بود با بازرس شركت بیمه ملاقات كنم.
-من از طرف شركت بیمه اومدم. فكر كنم بهتر باشه قبل از هر چیز محل كارخونه رو از نزدیك بررسی كنم تا ببینم دلیل انفجار چی بوده. البته می تونم حدس بزنم چون…
-می دونم چی می خاین بگین؛ اگه من به توصیه های شما عمل كرده بودم این وضع پیش نمی اومد.ولی آقای باند اگه شما در گزارشتون به مخالفت های من اشاره كنین شركت بیمه خسارت منو نده.
گزارش بیمه
-خب البته ! نكنه انتظار دارین خسارت تنگ نظری شما رو شركت بیمه بده؟
-انتظار دارم در تهیه گزارش یه خورده مهربون تر باشی ! عوضش من …
-عوضش چی ؟ می خوای به من رشوه بدی؟
-نه، در عوض من ترتیبی می دم شعله زندگیت خاموش نشه!
چه تهدید شاعرانه ای! موضوع داشت كم كم جیمز باندی می شد.از شنیدن این حرف نه تنها نترسیدم بلكه خودم را در قامت شون كانری احساس كردم و خوشم امد!
-بهتره من زودتر بررسی هامو در محل كارخونه شروع كنم چون هر چه بیشتر اینجا باشم جرم تون سنگین تر می شه.
در محل كارخانه همه چیز در هم ریخته بود؛ در میان تلی از خاك و آهن پاره ، قطعات متلاشی شده بدن قربانیان دیده می شد كه منظره رقت باری بود.
بازرسی را شروع كردم كه بیش از دو ساعت طول كشید و آنچه لازم بود را دریافتم. بلافاصله گزارشم را به این شرح برای شركت بیمه نوشتم:
-توصیف سیستم
دیگ های بخار این كارخانه از نوع واتر تیوب با سوخت LPG بود. دستورالعمل این بوده كه هنگام شب مشعل دیزل دیگ روشن شود. سطح حرارتی هر دیگ واتر تیوب كه مجهز به اکونومایزر و سوپرهیت بود جمعا 2203 متر مربع و فشار طرح آن حدود 12000 كیلو پاسكال بود كه می توانست 160000 كیلوگرم بر ساعت بخار تولید كند.
سیستم مشعل این دیگ می توانست 8 نوع سوخت را باغیر نازل مورد استفاده قرار دهد. دیگ توسط 2 شیر اطمینان روی استوانه بخار و یك شیر اطمینان روی سوپرهیت حفاظت می شد.
برای راه اندازی دیگ ها در وضعیت های سرد و گرم دستورالعمل هایی در كارخانه به صورت مكتوب وجود داشت. بررسی من نشان می دهد كه افراد راهبر سیستم موقع راه اندازی مشعل با مشكلاتی در ارتباط با سوخت LPG مواجه شده و جهت غلبه بر این مشكلات تصمیم گرفته بودند كه از روش با پس دستی موقت استفاده كنند. اما این روش بای پس دستی در دستورالعمل راه اندازی ذكر نشده بود.
انفجار دیگ بخار یک فاجعه بسیار بزرگ است و در زمانی که این اتفاق بیفتد به دلیل قدرت بالای تخریب خطرات جانی و مالی را به همراه دارد. دلیل قدرت بالای تخریب بویلر صنعتی این است که قسمت های مختلف آن مانند یک نارنجک عمل می کند و به هوا پرتاب می شود. در نتیجه هر چیزی که سر راه بویلر باشد را تخریب می کند.
-سیستم ایمنی داخلی كارخانه
بررسی های من نشان می دهند كه:
-بعد از استفاده از روش بای پس دستی موقت هیچ مدیریتی روی تغییر روش به آنچه در دستور العمل ذكر شده بود، صورت نگرفته بود.
-روش بای پس مستلزم بازكردن 2 شیر بای پس بود اما هیچ شیوه كنترلی برای تایید این امر وجو نداشت.
روش بای پس دستی به كار گرفته شده توسط تیم راه اندازی تاسیسات كارخانه فقط برای راه اندازی بطور موقت در نظر گرفته شده بود و تكنسین های راهبر فرایند كارخانه در مورد استفاده از آن دستوری نداشتند.
بررسی ها نشان می دهند كه این تكنسین ها در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته و بعد از بكار گیری این روش توسط تیم راه اندازی از موضوع مطلع شده بودند.
-2 شیر بای پس هر كدام 50 % باز بودند. این نشان می دهد كه روش بای پس برای راه اندازی مجدد دیگ مورد استفاده قرار گرفته است.
-اطلاعات ثبت شده حاكی از این است كه شیر كنترل LPG در ست قبل از وقوع حادثه حدود 66% باز بوده است.
-شیرهای انسداد (Block valve) قبل و بعد از شیر كنترل كاملا باز بودند.
-به این ترتیب مسیر حركت مستقیم سوخت LPG به محفظه آتش كاملا باز بوده كه نتیجه آن انفجار دیگ است.مسیر جریان سوخت بعد از حادثه در شكل های 1تا 3 نشان داده شده اند.
چگونگی واقعه و دلایل آن
سه نفر از كاركنان كارخانه حدود ساعت 12/5 نیمه شب سعی كردند مشعل دیزل را روشن كنند كه چندین بار تلاش آنها ناموفق بود. در ساعت 2/5 نیمه شب بار دیگر سعی كردند مشعل دیزل را روشن كنند اما به دلیل مسدود بودن مسیر سوخت باز هم موفق نشدند.
به همین دلیل سعی كردند مشعل را با سوخت LPG به روش بای پس دستی موقت روشن كنند كه انفجار به دلایل زیر رخ داد:
-استفاده غیر مجاز از روش بای پس دستی موقت برای راه اندازی مجدد مشعل؛
-دو شیر بای پس باز شده بودند بدون اینكه اول شیرهای قطع جریان سوخت در پایین دست شیر كنترل LPG بسته شوند.
-برنداشتن سیم های آب بندی از روی شیرهای بای پس؛ به این ترتیب كارگران نمی توانستند تشخیص دهند كه شیرها بازند.
البته ادعا شد كه مرورهای ایمنی قبل از راه اندازی (PSSR) انجام گرفته اما در طول بررسی من هیچ مدركی در این مورد ارائه نشد.
وضعیت شیرها هنگام راه اندازی نرمال مشعل در نمودار 1 نشان داده شده است.
سطح مهارت پرسنل
همه تكنسین های این كارخانه به مدت 8 ماه آموزش های فنی را دیده بودند. 2 نفر از كشته شدگان از تكنسین های فرایند بوده و تاسیساتی نبودند یعنی گواهینامه لازم برای كار روی سیستم های بخار را نداشتند.
اما مجروح حادثه كه سرپرستی پرسنل را بعهده داشت دارای گواهینامه درجه یك مراقبت از سیستم های بخار بود. او مدعی بود كه در مورد استفاده از روش های بای پس در تاریخ 9 دسامبر آگاه نشده بود؛ همچنین معتقد بود كه آموزش هایی كه برای راهبری دیگ بخار به او داده شده كافی نبوده است.
مسئولیت صاحب كارخانه
صاحب كارخانه از نظر من به دلیل حذف برخی از اجزاء ضروری كنترل سیستم با هدف صرفه جویی در هزینه، عدم استفاده از افراد ماهر برای كار با چنین سیستم پیچیده ای و ناكافی بودن آموزش های ایمنی برای كارگران معمولی كارخانه در وقوع این حادثه مقصر است.
روز 15 دسامبر با صدای انفجار مهیبی از خواب بیدار شده و سراسیمه از پنجره اتاقم به بیرون نگاه كردم. اتوموبیل پورشه سفید رنگ همسایه ام فرانك وارن كه كاملا شبیه پورشه سفید رنگ خودم بود در آتش می سوخت.
افراد دكتر نو اشتباها ماشین او را به جای ماشین من منفجر كرده بودند؛ غافل از اینكه دوربین مداربسته بالای درب ورودی خانه ام تمام مراحل بمب گذاری آنان را ضبط كرده بود. فكر كنم آقای دكتر نو باید بقیه عمرش را در زندان آب خنك بخورد؛ البته گلو درد نگیرد!
“جیمز باند باز می گردد با :
دامی برای جیمز باند!”
اطلاعات بیشتر: